در اولین جشنواره ادبیات داستانی گولان - به معنی اردیبهشت - در سنندج، که به میمنت سفر پر برکت مقام معظم رهبری در اردیبهشت سال 1388، در روز سه شنبه 24 اردیبهشت در تالار اجتماعات سینما بهمن این شهر افتتاح و در 25 اردیبهشت در تالار تئاتر شهر مراسم اختتامیه آن برگزار شد، محمدرضا سرشار، به عنوان یکی از مفاخر ادبی کشور، مورد تجلیل قرار گرفت.
در این مراسم که با حضور مهمانانی از کردستان عراق، پاکستان، نویسندگان و منتقدانی از داخل کشور، استاندار، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس حوزه هنری استان برگزار شد، با اهدای یک لوح و صنایع دستی استان سنندج، از نامبرده تجلیل به عمل آمد. در این مراسم، همچنین از سوی دکتر حسین جاف، استاد دانشگاه بغداد و نایب رئیس اتحادیه نویسندگان و شاعران عراق، از سرشار، برای شرکت در نشست سالانه این تشکل ادبی در آن کشور دعوت به عمل آمد.
متن لوح اهدایی که به امضای مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان - به عنوان دبیر جشنواره - رسیده، به قرار ذیل است:
« تکریم مفاخر فرهنگی - هنری زادگاهمان ایران اسلامی، تکریم بخشی از هویتمان است.
فرهیخته ارجمند، استاد محمدرضا سرشار (رهگذر)
داستان نویس، پژوهشگر و منتقد ادبی نامی کشور
با درود و احترام؛ خرسندیم که در آغازین راه دهه نود خورشیدی و در نخستین گام از جشنواره بین المللی داستانی گولان، توفیق پاسداشت یکی از مفاخر و مشاهیر فرهنگی- هنری ایران اسلامی در سرزمین فرهنگ و هنر کردستان نصیب ما شد.
روز چهارشنبه، بیست و پنجم اردیبهشت ماه 92 که معطر به شمیم عطر ولایت در سفر تاریخی شان به این استان فرهنگی می باشد، برای ما شاگردان تشنه¬ی دانش و تجربه¬ی استاد، هیچگاه از اذهان فراموش نخواهد شد. این افتخار بر تارک خاطرمان ماندگار خواهد شد که در کنار مردی با ویژگی تواضع، دانش و از همه مهمتر، از جنس مردمی سختکوش و فرهنگ پرور بودیم و به واکاوی بخشی از هویت اصیل خویش در قالب داستانها و پژوهشهای ادبی ایشان دست یافتیم.
به رسم ادب و قدردانی از سالیان متمادی خدمت به جامعه فرهنگ و هنر توسط حضرتعالی، این لوح را تقدیم حضورتان می نمائیم.
امید که با راهنمایی و نشر تجارب شما استاد ارجمند، نسل خودجوش و جوان ایران اسلامی بالاخص کردستان، به دور از مظاهر فرهنگی بیگانه، به آنچه غنای فرهنگی پیشینیان خویش می باشد، نائل گردند.»

برخی از کتابهایی که در سال 91 خواندم
1.سقوط 79؛ نوشته پل اردمن؛ترجمه حسین ابوترابیان. (فاقد نام ناشر و سال انتشار.)
داستانی ضعیف و بازاری (عامه پسند) است. این کتاب را حدود سی سال بود داشتم؛ اما حوصله خواندنش را پیدا نمی کردم.. بالاخره با انگیزه کار پژوهشی که در دست نوشتن دارم، آن را خواندم.
2.کمی دیرتر؛ مهدی شجاعی؛ نیستان.
این کتاب - نیز «قیدار» - را به سبب سر و صدای چه بسا حساب شده ای که - مثل اکثر کتابهای داستان چند سال اخیر نویسنده اش - در میان طیف خوانندگان جوان مذهبی برانگیخته بود و پرسشهایی که در باره آن از من می کردند، خواندم. به لحاظ محتوایی مطلب خیلی ناجوری - که برخی از آن برداشت کرده بودند- نداشت. هر چند نویسنده، همه متدینان - یا متوهمان تدین - را منحصر به ساکنان خیابان دولت (شهید کلاهدوز) و ظفر (وحید دستجردی) به بالا (شمال شهر تهران) و کسانی که ظاهرا خود عمدتا با آنان مراوده دارد دیده بود. حال آنکه در میان مردم طبقه متوسط و مستضعف و متدینان متعبد، کسانی هم هستند که از ته دل ظهور امام زمانشان را خواهان اند؛ و خود را برای آن آماده کرده اند. ضمن آنکه، به قول آقای احمد شاکری، ایرانی که نویسنده در این کتاب ترسیم کرده، کشوری بدون ولی فقیه و ... است. هر چند، در بخشهایی کوتاه، خواننده اهل دین را به فکر فرو می برد و متنبه می کند.
از نظر داستانی اما اثری ضعیف، کشدار، خسته کننده و دو پاره است؛ که جز با تحمل ریاضت و احساس وظیفه(!) قابل خواندن نیست. ضمن آنکه استفاده از حروف قدری کوچک تر و فاصله سطور کمتر، ظاهر کتاب را زیباتر و به کتابهای بزرگسالان نزدیک تر و تعداد صفحات و در نتیجه قیمت آن را کمتر می کرد.
3.پریباد؛ محمدعلی علومی؛ آموت.
فکر و ساختار اصلی این اثر برگرفته از «صد سال تنهایی» مارکز است. با همان مبالغه ها و تخیلهای بی در و پیکر مربوط به رئالیسم جادویی و ساختار و پرداخت - در بسیاری موارد - روایی و درشتبافت. در فضا سازی و شخصیتهیی مانند دو دستیار هم، جاهایی به شدت اقتباس از «قصر» کافکا و در مواردی نیز "شهری که زیر درختان سدر مرد" حمزوی مشاهده می شود.
استفاده اغلب غلط از علائم نگارشی؛ فصلهای بعضا کوتاه و بسیار کوتاه؛ تغییر غلط زاویه دید در موارد متعدد؛ تکرارها و گاه اطنابهای مخل؛ نثر دارای رگه های بعضا درخشان، خاصه در اوایل کار، که هر چه پیش می رود سرسری تر و دم دستی تر می شود؛ فقدان تعلیق و کشش کافی در بخشهایی قابل توجه از داستان (خاصه از بعد از مرگ طوس)؛ فقدان شخصیت اصلی واقعی؛ ارائه اطلاعات لازم دیر هنگام به خواننده در مورد برخی شخصیتها؛ تغییر نگاه و لحن داستان از حالت جدی به سمت طنز و فکاهه گاه حتی کارتونی، بی توجیه قابل قبول؛ تبدیل نوع پرداخت به پرداخت نمایشنامه و گاه فیلمنامه در مواردی ؛ و آخرین جمله کتاب که عینا از «بوف کور» اقتباس شده است، از جمله ضعفهای این داستان است.
4.قیدار؛ رضا امیرخانی؛ افق.
همان مضمون شیفتگی نسبت به لاتها و تطهیر روسپیان و ارتقای آنان تا حد یک عارفه که در «بی وطن» این نویسنده آمده بود، در این کتاب هم تکرار شده است. (مضمونی که - با کم و زیادها و تفاوتهایی - اخیرا از طریق برخی آثار بعضی نویسندگان دیگر مانند مصطفی مستور یا مهدی شجاعی و ... نیز در حال احیا و برجسته شدن است؛ و از داستانهای صوفیانه عوامانه و برخی داستانهای عامیانه که بگذریم، یاد آور فیلمفارسیهای قبل از انقلاب و بعضی داستانهای عامه پسند معاصر کشور است.
این داستان، اثری است در مجموع کال و شتابزده، که هر چه پیش تر می رود، این خصیصه در آن، آشکارتر می شود.
نویسنده البته در گردآوری و جعل اصطلاحات و زبان داستانش کار کرده و زحمت کشیده؛ هر چند این تلاش در جاهایی به بیراهه رفته؛ و کار را به تعقید و تکلف کشانده و کار را لایتچسبک کرده است.
کم اطلاعی نویسنده از شرایط سیاسی و اجتماعی قبل از انقلاب، از ضعفهای دیگر این داستان است.
مخفی کردن اطلاعات از خواننده در برخی موارد؛ اشکالات زبانی و علائم نگارشی؛ ضعف منطق داستانی در مواردی، به ویژه در پرداخت شخصیت اصلی؛ ردپای نویسنده در جاهایی از داستان؛ اطناب مخل، خاصه در اوایل کار، و ساختار و پرداخت روایی در بخشهایی قابل توجه؛ فصلهای بعضا کوتاه کوتاه؛ زاویه دیدِ در مقاطعی بی در و پیکر؛ فقدان انسجام ناشی از وحدت موضوع و مشکل ؛ مشکلات محتوایی، به خصوص از نوع ترویج اباحیگریهای اخلاقی؛ و نهایتا پایان رمانتیک و خیالبافانه، از جمله اشکالهای این اثر است.
در مجموع و در یک جمله، این اثر را می توان یک داستان عامه پسند ارتقا یافته از نظر زبان و پرداخت و تا حدودی محتوا - چیزی میان داستانهای عامه پسند و ادبیات جدی - قلمداد کرد؛ که اگر چه نسبت به «بی وطن» خواندنی تر و از نظر محتوایی کم اشکال تر است، اما در مقایسه مثلا با «من او» ، نوعی پسرفت را نشان می دهد.
5.طناب کشی؛ مجید قیصری؛ چشمه.
نوشته ای است که از نظر محتوایی مشکلی ندارد و قابل توصیه به خوانندگان جوان نیز هست. همان میل به نوشتن داستانهای معمایی و پلیسی که در «ضیافت به صرف گلوله» این نویسنده خود نمود، در این اثر نیز کاملا محسوس است. ساختار داستانها در جاهایی البته تصنعی و فاقد توجیه منطقی است. نحوه ترتیب بندی مطالب و بیان آنها نیز به گونه ای است که گویا در حال خواندن داستان تقریبا کوتاهی هستیم که کش آمده است.
برخی اشکالات در پرداخت (از جمله در نحوه طرح تداعیها)؛ قطع داستان در سر بزنگاهها، به شیوه داستانهای قدیمی و عامه پسند امروزی؛ اشکال منطقی در پرداخت برخی بخشها؛ اطناب مخل در مواردی، از جمله ضعفهای این داستان است.
سلام استاد.
اگه امکان داره کتاب هایی رو که برای خوندن توصیه می کنید یکجا قرار بدید.
ممنون.
سلام. در همین سایت در دو فهرست جداگانه، اسامی تعدادی کتابهای داستان مناسب خارجی و داخلی را قرار داده ام.
با سلام و خداقوت
مايلم تبادل لينک کنم باهاتون.اگه شما مايليد من رو با اسم
"پایگاه خبری تحلیلی فاتح دهم"
لينک کنيد و بعد بگيد با چه اسمي لينکتون کنم.
لوگوی سایت ماهم
می باشد که می توانید در قسمت تنظیمات وبلاگتان قرار دهید .
ضمن سلام متقابل و تشکر، بنا به دلایل هم فنی و هم غیر آن، بنای این سایت بر لینک دادن نیست.
بسمه تعالی
استاد بزرگوار جناب آقای رهگذر
با سلام
بنده دو کتاب قیدار و کمی دیرتر را (البته باید اعتراف کنم به علت همان سر وصدای حساب شده...) خوانده ام و جسارتا نقدی بر نقد شما دارم.
الف:در مورد کمی دیر تر و نقد شما بر ساختار داستان، کاملا نظر شما را قبول دارم(داستان نانمسجم و ناپخته است) البته خود نویسنده هم در مقدمه کتاب از این بابت عذرخواهی کرده و خود این نقد را قبول دارد اما به لحاظ محتوایی باید بگویم کمی بی انصافی در نقد شما دیدم. این کتاب منکر این نشده که کسانی در ایران منتظر واقعی امام عصر ارواحنا له الفداه هستند بلکه همانطور که اشاره کردید یک تنبه در خواننده مذهبی در مورد ظهور ایجاد کرده است. قصد تطویل ندارم تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ب: در مورد قیدار نیز به لحاظ محتوایی تقریبا نظرم با نظر جناب عالی منطبق است حتی به لحاظ قالب بندی و ساختار نیز نقد شما را حدودا قبول دارم اما واقعا شما داستان و نویسنده اش را یکسره نقد و اشکال دانسته اید! به نظرم شما بیش از این که به "ماقال" بنگرید به "من قال" نگریسته اید! گرچه خود بنده نیز اشکالات اساسی به تفکر رضا امیرخانی دارم.
بیش از این وقتتان را نمی گیرم اگر قابل دانستید پاسخی کوتاه به بنده بدهید. یا حق
سلام استاد بنده از دین پژوهان حوزه علوم دانشگاهیان مرکز فاطمی هستم پس از ان 4 جلسه که شما در رابطه جریان شناسی ادبی داشتید که بسیار مفید و جالب بود در واقع جرقه ای بود که باعث شد با زاویه دید جدیدی به ادبیات داستانی معاصر توجه کنم(البته این به دلیل اینکه رشته تحصیلی بنده فنی و مهندسی بوده ولی علاقه مند به ادبیات بودم وتا به حال از دید کارشناسی به جریان ادبی توجه نکرده بودم)تصمیم به تهیه کتابی که شما به عنوان منبع جلسات معرفی نمودید کردم که متاسفانه در برخی مراکز پخشی که ذکر شده بود مثل انتشارات امیر کبیر و انتشارات جنگل هم نداشتند وسر انجام به طور اتفاقی در کتاب فروشی پاتوق کتاب چهار راه کالج پیدا کردم و وتعطیلات نوروزی را در کنار این کتاب ارزشمند والبته چند کتاب دیگر سپری کردم
با تشکر و ارزوی سلامتی و توفیقات روز افزون برای استاد ارزمند
سلام و رحمت الله. الحمدلله. متشکرم. خداوند بر توفیقات شما بیفزاید.
سلام و رحمت الله. از شما برای اظهار نظرتان تشکر می کنم. اگر بخواهم به شما جواب بدهم باید وارد نقد تفصیلی این کتابها شوم. که نه فرصت و نه بنای آن را دارم. موفق باشید.
با عرض معذرت، اگر امکان داره لینک این صفحات(کتابهای داستان مناسب خارجی و داخلی) رو قرار بدید.
با تشکر.
سلام
ميشه بهترين داستان بهترين شعربهترين نقدوبهترين مقاله ادبي روكه درسال گذشته خونديد معرفي كنيد.
واسه يه كارتحقيقي ميخوام
قبلا تشكر ميكنم.
در بخش یادداشتها جستجو کنید پیدا می کنید.
سلام.
منظورتان بیوتن امیر خانی است دیگر؟؟؟
سلام. بله.
سلام و درود. استاد ارجمند بنده کتاب کمی دیرتر را هم خواندمو با نر شما خیلی موافقم اما یک نکته هم جسارتا هست نثر ناشیانه و بسیار ناهنری این اثر انسان را از ادامه خواندن سرد می کرد.. به نظرم ایشان و اقای امیرخانی زیادی از سمت به اصطلاح مذهبی ها تحویل گرفته می شوند و همین باعث پسرفت در اثار این دو بزرپوار است. باشد روزی که قلم فرسایی های لاقل این طیف به کار ما بیاید!
سلام استاد ..نمیدونید چقدر خوشحالم که بلاگ شما را دیدم ..سالهاست که من با صدای شما خاطره دارم تمام ظهرهای جمعه ..تمام سالهای نوجوانی و جوانی با صدای شما گره خوره ....اینقدر از دیدن این خانه خوشحالم که گویی دیگر ارزویی ندارم ...چند وقت قبل به یکی از دوستان گفتم ارزو دارم که بتونم یک بار سیمین بهبهانی و صدای طهر جمعه را ببینم ..گفت من میتونم ببرمت بانوی ایران را ببینی اما با جناب رهگذر ارتباطی ندارم و الان باورم نمیشه که خودم تصادفی امدم در در منزل شما ...این را به فال نیک میگیرم برای این روزهایی که سخت دلتنگم ..شرمند که مئ بار اول این همه نوشتم ...چون من تمام اسن سالها با شما بودم احساس بیگانگی نمیکنم ..انگار شما هم گام به گام با من بودید ....مراقب صدای جاودان خودتان باشید ..ممنون استاد ...ارادتمند شما رها
سلام استاد سال نو مبارک روزگاری خوش و پربرکت برایتان آرزومندم.
سلام و رحمت الله. موفق باشید.
سلام بر شما. تشکر می کنم. سلامت و موفق باشید.
سلام بر آقای قیصری عزیز. متقابلا برای شما سالی سراسر موفقیت آرزو می کنم.
سلام استاد
من همیشه از طرفداران نقدهای شما بوده ام و بسیاری از آنها را خوانده ام.نقد کتابهای جنگ و صلح،رازهای سرزمین من،بوف کور، داش آکل،جای خالی سلوچ، مدار صفر درجه و نقدهای دیگر.از دیگر منتقدان هم نقدهای بسیاری خوانده ام اما همیشه نظرم این بوده است که شما در کارتان دقیق،صادق و منصف هستید.امیدوارم فرصت کنید و درباره کتابهای دیگری که در گذشته خوانده اید نظرتان را بنویسید.این یادداشتهای کوتاه هرچند جای نقد مفصل را نمیگیرد اما بسیار سودمند است.از انتشار ماهنامۀ اقلیم نقد خوشحالم و به شما تبریک میگویم. برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
سلام عزیزم. به داشتن خوانندگان فهیمی چون شما افتخار می کنم. سلامت باشید.
سلام بر استاد عزیز و بزرگوار
از سالها پیش که آثار شما را مطالعه میکنم،کنجکاو بوده ام که روش و شیوۀ شما برای مطالعه-مخصوصا ادبیات- چگونه است؟1-در طول سال برنامه دقیق و منظمی برای مطالعه دارید؟2-چه میزان از وقتتان را به داستان و رمان اختصاص میدهید؟3-معیارهایتان برای انتخاب آثار چیست؟4-ادبیات کلاسیک (ایرانی یا خارجی) را بیشتر مطالعه میکنید یا معاصر را؟5-یک داستان عامه پسند و سرگرم کننده را هم با دقت و حوصله میخوانید؟6-آثار خسته کننده و حوصله سربر را نیمه کاره رها نمیکنید؟7-برای نقد یک اثر،حداکثر چند بار آن را مطالعه میکنید؟8-زیاد پیش می آید که از مطالعه اثری پشیمان شوید؟(مثل رمان خانواده تیبو)9-همۀ آثار یک نویسندۀ بزرگ (مثل تولستوی) را میخوانید؟10-داستان یا رمانی هست که آن را بارها خوانده باشید؟ لطفا ما را از تجربیات ارزشمند خود بهره مند کنید.با تشکر
سلام استاد دیشب 26/1/92 مجله نقد کتاب شبکه 4 ساعت 9 به این نقد شما بر قیدار اشاره کرد...
سلام و تشکر.
سلام استاد. من چندین تا از کتابها و رساله های شما راخواندم مشکلم فقط این است که انها را نمی فهمم. اماذعجیب است که کتابهای نقد خوب را که در بازار هست می فهمم. با این حال به کتابهایتان خیلی علاقه دارم و مایلم بفهممشان. می شودکتابهای به درد بخورتان را در همینذسایت معرفی کنید که بفهمم. هزار تشکر و التماس دعا.
چند تا کتاب آماده به چاپ دارم می خواستم در مورد به ناشر مشاعدت فرمایید